اولین رمضان با یاد پدر ( قسمت دوم)

یزدفردا:سید محمد رستگاری :هرسال - ماه مبارک رمضان - علیرغم روزه داری و ضعف ناشی از آن برای مرحوم والد ، ماه پر کار و سنگینی بود . هنوز یادم نمی رود که آن بزرگوار وقتی روزهای آخر ماه شعبان فرا می رسید می فرمود : « ماه رمضان که می آید اول کار و تلاش فشرده و سنگین است ». آن عالم بزرگوار هر روز این ماه را در ابتدای جوانی با پای پیاده ، سپس با دوچرخه ، پس از آن با موتور به روستاهای منطقه می رفت.عطر حضور ایشان هنوز که هنوزست در مساجد این مناطق از بردستان و سلطانب گرفته تا فیض آباد و صادق آباد همه و همه به مشام می رسد ، اقامه جماعت ، وعظ و خطابه و قرآن سر گرفتن او در شبهای احیاء سالیان متمادی است که زبانزد خاص و عام است.

روزهای مرحوم آقا از دو سه ساعت مانده به اذان صبح آغاز می شد. ایشان پس از مدتی مناجات با خدای متعال و راز و نیاز با حضرت دوست مختصر سحری می خورد و نماز صبح را در مسجد محله ای که شب قبل در آن رحل اقامت انداخته بود اقامه می کرد.پس از نماز و تلاوت قرآن چندین ساعت استراحت می نمود و نزدیک اذان ظهر دوباره برای تبلیغ رهسپار می شد.در شبهای ماه مبارک تا پاسی از شب را به تبلیغ احکام و ترویج مسایل شرعی سپری می نمود. تردد در مسیر هجده روستای منطقه و مخصوصا برخی گردنه های آن چون گردنه ی دشتک – دره شیر بارها و بارها او را با خطر مواجه ساخته بود. چندین بار در این راههای سخت و کوهستانی از موتور افتاده بود یا حیوانی که در تاریکی جلوی موتورش می دوید با عث زمین خوردنش شده بود. اما او همه این خطرات را به لحاظ اعتقاد راسخ و ایمان محکمی که به راه جدش داشت سپری می نمود.

آن عالم بزرگوار در طول مدت هفتاد سال تبلیغ اسلام هیچ شب احیایی نخفت . خواب او تنها دو سه ساعت بعد از فریضه صبح و طلوع آفتاب بود که تن رنجورش را مختصر استراحتی می داد.

شب بیست و یکم ماه رمضان 65-66 بود که اتفاقی عجیب او را تا مرز شهادت پیش برد . آن شب او طبق معمول در مسجد صادق آباد تفت قرآن سر می گرفت. پس از آن که مراسم احیاء تمام شد و از منبر پایین آمد شخصی که بعدها معلوم شد با روحانیت عناد داشته و برخی هم از اختلال حواس و مشاعر وی سخن گفتند به قصد معانقه و روبوسی به ایشان نزدیک شد. هنگامی که مرحوم آقا صورت خویش را جلو برد تا با وی مصافحه نماید ، وی به قصد جویدن حنجره ایشان به آن بزرگوار حمله کرد و البته تقدیر خداوندی چنین شد که ایشان فورا به نیت آن فرد واقف شده صورت از وی بگردانند و اهالی نیز مانع انجام مقاصد آن فرد شوند..فردا صبح وقتی آن بزرگوار را دیدم جای پانسمان بزرگی روی گونه راستش خود نمایی می کرد.آری آن مرد تکه بزرگی از گوشت گونه مرحوم آقا را با دندان کنده بود.

آن شب مسجد صادق آباد نیز از جنون آنی آن فرد در امان نماند.صبح روز بعد اهالی متدین صادق آباد ظروف شکسته مسجد را جمع آوری کردند و تمام در و دیوار و فرش های مسجد که آلوده و بدان هتک حرمت شده بود را کر گرفتند.

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا